ماجرا به پنج سال قبل برمی گردد؛ آن موقع برای نیازمندان شهرمان از بین دوستان و آشنایان لباس دست دوم جمع آوری میکردیم، میشستیم، اتو میکردیم و برایشان میبردیم. با همین لباسها دلشان شاد بود.
در یکی از روزهای سرد پاییزی که گرم توزیع لباس بودم، پسربچهای با لباس کهنه و پاره به سراغم آمد و گفت: عمو! من این لباسها را نمیخواهم.
دوست داشتم هر طور شده دلش را به دست بیاورم و خنده را به لبش بنشانم. گفتم: چه دوست داری؟
در جوابم گفت: چند روز است که در مسیر مدرسه پشت ویترین مغازهای کاپشنی دیده ام که خیلی قشنگ است، اما پولش را ندارم.
به پسر بچه اشاره کردم که کنار بایست تا کار توزیع لباس تمام شود و با هم بیشتر صحبت کنیم.
کارمان تمام شد. دستش را گرفتم و به مغازهای که مدنظرش بود رفتیم.
به مغازه که رسیدیم، با ذوق و شوق کاپشنی را نشانم داد. از فروشنده خواستم کاپشن را برایش بیاورد. وقتی به تن کرد آن قدر خوش حال شد که گویی در عالم دیگری سیر میکرد.
همیشه با خودم میگفتم چرا بچههای نیازمند طعم شیرین خرید لباس برای خودشان را درک نکنند؟! قدرت انتخاب بچهها باید از جایی آغاز شود.
تمام این لذت خرید کمتر از پنج دقیقه طول کشید، اما از آن موقع به بعد باعث شد برنامه لذت خرید را با کمک خیران آغاز کنیم.
موضوع را بین خیران مطرح کردم. همه استقبال کردند؛ پنج سال میگذرد و هر سال از سال قبل رونق بیشتری میگیرد. بیش از چهل مرتبه با بچههای تحت پوشش به فروشگاههای همان مناطق کم برخوردار رفته ایم و بچهها خودشان برای خودشان لباس و کفش انتخاب کرده اند.
شوق و شورشان در فروشگاه توصیف شدنی نیست وقتی میتوانند لباس مورد علاقه خود را از لحاظ رنگ و اندازه انتخاب کنند.
به بچهها یاد دادیم که همان طور که امروز میتوانند لباس خود را انتخاب کنند، فردا میتوانند آینده خود را برگزینند.
لذت خرید در مؤسسه خیریه رویش برای بچههای تحت پوشش امروز یک اصل مهم است.
بچههای تحت پوشش یک بار در سال میتوانند لباسها و کفشهای خود را با سلیقه خودشان انتخاب کنند.
در لذت خرید علاوه بر اینکه به بچهها اهمیت میدهیم که لباس خودشان را انتخاب کنند، برایمان مهم است که فروشگاههای کوچک در منطقه حاشیه شهر نیز رونق بازار را تجربه کنند و رونق اقتصاد در جریان باشد.